نویسنده: دکتر تقی وحیدیان کامیار



 


اینک 16 وزن از پرکاربردترین اوزان شعر فارسی را به ترتیب می آوریم.
نگارنده این فهرست را بر اساس کار آماری «الول ساتن» تهیه کرده است:[1]

نام وزن

تعداد کاربرد

تقطیع

مجتث

3032

مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

مضارع

2663

مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

رمل مثمن محذوف

2452

فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

رمل مثمن مخبون محذوف

1965

فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

خفیف

1789

فعلاتن مفاعلن فعلن

هزج مثمن سالم

1203

مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن

هزج مثمن اخرب مکفوف

1159

مستعفل مستفعل مستفعل فع لن

هزج مسدس محذوف

989

مفاعیلن مفاعیلن فعولن

رمل مسدس محذوف

648

فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

هزج مسدس اخرب

640

مفعول مفاعلن فعولن

مضارع مثمن اخرب

409

مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن

متقارب مثمن محذوف

382

فعولن فعولن فعولن فعل

منسرح مثمن مطوی منحور

304

مفتعلن فاعلات مفتعلن فع

هزج اخرب

280

مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن

متقارب مثمن سالم

258

فعولن فعولن فعولن فعولن

رجز مثمن سالم

248

مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن


4- بابافغانی و رضی الدین ارتیمانی و پروین اعتصامی / 19 وزن
5- سنایی / 20 وزن
6- امیر معزی: ادیب صابر، هاتف اصفهانی / 22 وزن
7- منوچهری / 24 وزن
8- فرخی / 25 وزن
ناگفته نماند که سیمین بهبهانی که از 124 وزن استفاده کرده اصولا در پی تجربه کردن اوزان جدید بوده است.
ناگفته نماند که گرچه اوزان شعر فارسی بسیار بسیار زیاد است اما شاعران به علت آشنا نبودن با مجموعه اوزان معمولا از تعداد کمی از این اوزان استفاده می کنند. در ذیل بسامد مهترین اوزان شعر فارسی را می آوریم.

عروض یا علم وزن شعر در شعر بعضی از زبانها سترون است اما عروض فارسی زایاست و شاعران بزرگ و آشنا با موسیقی معمولا هر کدام یک یا چند وزن جدید ابداع کرده اند و این ابداع وزن حاکی از زایایی عروض فارسی است. ناگفته نماند که تعداد بالقوه شعر فارسی بسیار زیاد است. برای بررسی علمی تعداد بالقوه ی اوزان باید توجه داشت که نظم میان هجاها در اوزان شعر معمولا ناشی از تکرار با تناوب است؛ چهار تا چهار تا یا سه تا سه تا یا چهار تا و سه تاست، به این صورت.
U/---U/---U/---U---
U-/U-UU/--U-/U-UU--
U/--U/--U/--U--
هر کدام از این تقسیمات چهارتایی یا سه تایی یا دوتایی را رکن یا پایه (foot) می نامند. تعداد ارکان 4 هجایی طبق فرمول 16Q=n^kتاست. در این فرمول Q تعداد رکنها و n عددِ2 یعنی هجای بلند و کوتاه است و k عدد 4 یا 3 یا 2 می باشد یعنی تعداد هجاهای هر رکن. به این ترتیب تعداد ارکان بالقوه چهار هجایی 16 تاست:
(1)--- مفعولاتن
(2) U U U U فَعِلَتُ
(3)U--- مفاعیلن
(4)-U-- فاعلاتن
(5)--U- مستفعلن
(6)---U مفعولات
(7)U U -- فعلاتن
(8)- U U- مفتعلن
(9)--UU مستفعل
(10)U-U- مفاعلن
(11)-U-U فاعلات
(12)U--U مفاعیل
(13)U U U - فعلتان
(14)- U U U فاعِلَتُ
(15)U U -U مفاعل
(16)U - U U فعلات
تعداد رکنهای سه هجایی هشت تاست:
(1)---- مفعولن
(2)U U U فَعلُ
(3)U -- فعولن
(4)-- U مفعول
(5)U - U فعول
(6)-U U فاعل
(7)U U- فعلن
(8) -U - فاعلن
تعداد رکنهای دوتایی چهارتاست:
(1)- - فع لن
(2)U U فَعَ
(3)U - فعل
(4) - U فاع
باید دانست که بعضی از این ارکان کاربرد ندارد مانند رکنی که از چهار هجای کوتاه تشکیل می شود:(U U U U)
به هر حال از تکرار ارکان چهارتایی یا سه تایی یا تناوب آنها وزن به وجود می آید اگر در نظر بگیریم که طول مصرع بین 8 تا 16 هجاست یعنی کوتاهترین مصرع شعر فارسی هشت هجایی و طولانی ترین آنها 16 هجایی است. تعداد بالقوه اوزان بسیار بسیار زیاد می شود به این صورت که مثلا از تکرار مستفعلن سه وزن ایجاد می شود بلکه از ترکیب مستفعلن با هر یک از 15 رکن چهار هجایی و 8 رکن سه هجایی و 4 رکن دو هجایی اوزان جدیدی حاصل گردد. همین طور از تکرار مفاعیلن، فاعلاتن، فعولن... و تناوب آنها با رکنهای دیگر.
از طرفی در شعر عامیانه مصرعهای کمتر از هشت و هفت هجایی نیز هست و در شعر کلاسیک نیز شعر بیشتر از 16 هجایی سروده شده است بویژه در شعر بعد از انقلاب که حتی وزن 28 هجایی نیز به کار رفته است مانند وزن دوری:

 

مستفعلن مفاعل مستفعلن
مستفعلن مفاعل مستفعل فعل

در این بیت:

می خواهم از تو بگذرم و مثل حادثه، در ژرفنای تیره ی تکرار گم شوم
آنگاه مثل سوختن لحظه های خیس، در دودهای حلقه ی سیگار گم شوم

فاطمه خنیا

گرچه در تعریف وزن می گویند وجود نظم میان هجاها، اما در عروض شعر هر زبانی اختیاراتی شاعرانه هم هست. این اختیارات که به هر حال اختلالی در وزن است در عروض شعر فارسی بسیار اندک است و منحصر می شود به این چند مورد:
1- بجای دو هجای کوتاه متوالی درون مصرع می توان یک هجای بلند قرار داد و این یک بار و حداکثر دو بار در هر مصرع مجاز است مثلا بجای یک یا دو تا از «مفتعلن» ها می توان مفعولن قرار داد یا بجای فعلاتن های درون مصرع، مفعولن به کار برد که قاعده ابدال نام دارد.
2- بجای مفتعلن می شود مفاعلن آورد و در رباعی بجای مستفعل، رکن فاعلات که قاعده قلب نام دارد.
3- بجای اولین فعلاتن وزن می توان فاعلاتن آورد.
شاعر فارسی زبان جز اختیارات هیچ تغییر دیگری نمی تواند در اوزان ایجاد کند مثلا بجای مستفعلن هرگز نمی تواند رکن دیگری را بیاورد یا بجای مفاعیلن یا فعولن و غیره اما در شعر عرب اختیارات شاعری بسیار زیاد است یا به عبارت دیگر شعر سبب این اختیارات تا حد زیادی بی نظم می شود و حالت آهنگین بودن خود را از دست می دهد و به همین دلیل عبید زاکانی می گوید «الناموزون شعر عرب» مثلا در شعر عرب بجای رکن مستفعلن در ارکان غیرپایانی وزن این تغییرات می تواند صورت بگیرد.
1- در بحر رجز بجای مستفعلن می تواند مفاعلن، مفتعلن، فعلتن بیاید.
2- در بحر خفیف بجای مستفعلن می تواند مفاعلن، مستفعل، مفاعل بیاید.
3- در بحر بسیط بجای مستفعلن می تواند مفاعلن، مفتعلن، فعلتن، مفاعل بیاید.
4- در بحر سریع بجای مستفعلن می تواند مفاعلن، مفتعلن، فعلتن بیاید.
5- در بحر مجتث بجای مستفعلن می تواند فعلتن، مستفعل، فعلن بیاید.
6- در بحر منسرح بجای مستفعلن می تواند مفاعلن، مفتعلن، فعلتن، فعلن بیاید.
(وحیدیان کامیار، تقی، 1376، ص 116)
از طرفی در وزن شعر فارسی دو مصرع بیت هم وزن هستند اما در شعر عرب الزاما دو مصرع بیت برابر هست، به عبارت دیگر واحد وزن شعر عرب بیت است. و این اختلالی در وحدت مصرعها یعنی نظم وزن ایجاد می کند. مثلا در شعر عرب اگر وزن شعری فعولن فعولن فعولن فعولن باشد شاعر بجای فعولن مصرع آخر در وزنی می تواند فعول بیاید و در وزنی دیگر فع بیاید و در وزنی دیگر فعل (در شعر عرب) میان فعول و فعل پایان مصرع فرق است (همان، ص111) حال آنکه در عروض فارسی به دلیل منتهی شدن وزن به سکوت، آخرین هجا کوتاه و بلند هم که باشد فرقی نمی کند.
با این ترتیب می بینیم که وزن شعر فارسی چقدر منظم و آهنگین است و ریاضی وار. حال آنکه در وزن شعر عرب بعلت وجود اختیارات بسیار هرگز چنین نظمی وجود ندارد و این یکی از دلایل و امتیازات اوزان شعر فارسی است.

کثرت بسیار زیاد تعداد اوزان شعر فارسی الزاماً سبب تنوع بسیار اوزان شده است. این تنوع هم از جهت کیفیت نظم هجاها در اوزان است هم از جهت طول مصرعها، علاوه بر این شاعران پارس زبان چهار ابداع دیگر در اوزان پدید آوردند که تنوع آنرا بیشتر کردند:
1- اوزان دوری- اوزانی هستند که هر مصرع آنها از دو پاره تشکیل می شود که پاره ی دوم تکرار پاره ی اول است؛ به عبارت دیگر هر مصرع وزن دوری از تکرار اوزان کوتاه درست می شود:

بار غمت می کشم وز همه عالم خوشم
گر نکند التفات یا نکند احترام

(سعدی)
مشخصات اوزان دوری عبارتست از وجود وقفه میان دو نیم مصرع، متناوب بودن ارکان. هجای پایانی نیم مصرع در حکم هجای پایانی مصرع است یعنی می تواند کوتاه یا بلند یا کشیده باشد. تعداد اوزان دوری است بسیارست و نگارنده تنها اوزان دوریی که شاعران به آنها شعر سروده اند. در سال 1360، چهل و دو وزن یافته است و اکنون بر این تعداد بسیار افزوده شده است
(وحیدیان کامیار، 1360، صص73-57)
2- اوزان ایقاعی-‌ در اوزان شعر فارسی از دیرباز نوعی وزن هست که از تکرار هجای بلند درست می شود. در این نوع اوزان وجود مکث میان هجاها نقش ممیزه دارد یعنی باعث تغییر وزن می شود مثلا دو بیت زیر هم دو از شش هجای بلند درست شده اما اولی پس از هر دو هجاها مکث است:

اشکی سوزان دارم
چشمی گریان دارم

(سیمین بهبهانی)
که وزن آن می شود فع لن، فع لن،فع لن.
در وزن شعر دوم، مکث پس از سه هجا قرار دارد.

من دردم، بی ساحل
تو رنجت، بی حاصل

(اخوان ثالث)
البته اوزان ایقاعی از مقوله اوزان موسیقی هستند، اما شاعران فارس زبان از همان آغاز شعر فارسی اشعاری در این گونه اوزان سروده اند. به تعداد آنها نیز در طی زمان افزوده شده است قدیمی تری وزن دوری وزن این بیت رودکی است:

سروست آن یا بالا ماهست آن یا روی
زلف است آن یا چوگان خال است آن یا گوی
بر وزن مفعولن، مفعولن، مفعولن، فع لن
تعداد اوزان ایقاعی طبق بررسی نگارنده 12تاست.
(وحیدیان کامیار، 1370، ص 86)
3- مستزاد- گرچه در شعر کلاسیک فارسی همه ی مصرعهای یک شعر باید بر وزن مصرع اول باشد: یا به عبارت دیگر در هر قالب شعر تساوی طولی باید رعایت گردد، با این همه شاعران پارسی زبان اوزانی به نام مستزاد ساخته اند که مصرعهای دوم از نظر طولی کوتاهتر از مصرعهای اول هستند. این نوع وزن خود به تنوع و زیبایی اوزان شعر فارسی افزوده است مانند این مستزاد منسوب به مولوی:

هر لحظه به شکلی بت عیار برآمد
دل برد و نهان شد

هر دم به لباسی دگر آن یار برآمد
گه پیر و جوان شد

گه نوح شد و کرد جهان را به دعا غرق
خود رفت به کشتی

گه گشت خلیل و به دل تار برآمد
آتش گل از آن شد

مصرعهای اول این رباعی در وزن رباعی یعنی مستفعل مستفعل مستفعل فع (=مفعول مفاعیل مفاعلن فع) است اما مصرعهای دوم بر وزن مستفعل فع (= مفعول فعل).
ضمنا مستزاد می تواند در قالب غزل یا مثنوی یا رباعی باشد.
4- بحر طویل شعری است که هر مصرع آن از تکرار نامحدود (بیش از بیست و سی) پایه های فعلاتن یا مفاعیلن ساخته می شود:
صنمی لاله عذاری، به روش باد بهاری، به نگه آهوی چینی، به قد سرو خرامان و به رخ چون مه تابان و دهن، غنچه خندان و لبش لعل بدخشان و زنخدان چو نمکدان... که ازو وام کند مهر و قمر نور و ضیاءا... و این هم بخشی از یک مصرع بحر طویل که در وزن مفاعیلن است. این بحر طویل ده مصرع طولانی دارد که مصرع اول آن از 32 بار مفاعیلن و مصرع دومش از 28 بار مفاعیلن تشکیل شده است.
(وحیدیان کامیار، تقی، 1374، ص 85)
به هر حال اوزان شعر فارسی با این ویژگیها از نظر تنوع و زیبایی در اوزان شعر زبانهای جهان بی نظر است.
با در نظر گرفتن اوزان شعر فارسی از نظر تعداد شگفت انگیز آن وهم از نظر نظم بسیار دقیق و تنوع فراوانی و زایایی بی مانندش در ادب جهان بی نظیر است.

پی‌نوشت‌ها:

1- The Persian Metres,P.145.

منابع و مآخذ
1- ادیب طوسی، یک پیشنهاد تازه در فن عروض، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، شماره 3، پاییز 1339
2- فرزاد، مسعود، مجموعه اوزن شعر فارسی، مجله خرد و کوشش، دفتر 4، شیراز، 1349
3- ناتل خانلری، پرویز، شعر و هنر، تهران، 1354
4- ناتل خانلری، پرویز، وزن شعر فارسی، تهران، 1337
5- وحیدیان کامیار، تقی، وزن و قافیه شعر فارسی، چاپ چهارم، 1374
6- وحیدیان کامیار، تقی، بررسی منشأ وزن شعر فارسی، چاپ سوم، انتشارات آستان قدس رضوی، 1376
7- وحیدیان کامیار، تقی، حرفهای تازه در ادب فارسی، جهاد دانشگاهی اهواز، چاپ اول، 1370
8- وحیدیان کامیار، تقی، فرهنگ اوزان شعر فارسی (آماده چاپ است)
9- Elwell Sutton L.P. The Persian Meters london,1976
پایگاه نور شماره 21